اونقدر ها هم مبهم نیست !
یه حساب ساده است .
فقط چند تا جمع و تفریق .
فقط چند بار تکرارش کن
انسانی دیگر
ممکن است خطایی شده باشد
خوب جمع بزن
تمام دوستی ها را ، تمام آرزوها را ، تمام آنچه که اگر جا بمانند بی آنها احساس کمبود میکنی
خوب جمع بزن
تمام خاطرات را ، نه فقط شیرین هایش را ، گاهی ، همان تلخ ها ، چاشنی قهوه ی ترک بعد از ظهر جمعه ات میشود
خوب جمع بزن
من را هم از قلم ننداز . بی من داستانت کامل نمی شود .
آه
راستی
آینه
آینه ای هم جمع بزن
اصلا بگذار در جیبت .
نمی دانم دیگر ... خودت حواست به همه چیز باشد ... دور و بر دل را خوب نگاه کن ... چیزی از قلم نیافتد ...
و اما تفریق ها
خوب تفریق کن
هر آنچه را که جمع زدنش سنگینت میکند
آنقدر که دیگر هیچ دورخیزی تو را از زمین بلند نمیکند
آن ها را تفریق کن
البته یادت باشد ،گاهی بعضی از این سنگینی ها ، به خاطر سستی توان توست ، آنوقت است که باید سفت سفت جمعشان بزنی .
پ ن : یادت باشد دلکم من همیشه پای حساب کتابت نشستم ، تا آخرش . نصیحتت میکنم اما سرزنش نه . آخر میدانی ، خوب میدانم دیوانه ای چون من نه آنقدر از حساب سردر می آورد که بخواهد سرزنش کند . راستش خدا خودش برای من جمع و تفریق ها را انجام میدهد . حسودیت شد؟ آره ! از این نظر دیوانه بودن هم منافعی دارد .
نظرات شما عزیزان: