پریشانی های یک دیوانه ی عصیانگر
***ای کاش من نیز خواب بودم حتی به قیمت دیدن کابوس***
 
 

اعداد 

دنیا بدون اعداد 

دنیا بدون اعداد  , 

پس جمع و تفریق را هم بی خیال 

دنیا بدون اعداد 

پس رادیکالی هم از اصل ریشه نداشت 

و آن وقت , تکلیف این احزاب رادیکال چه میشد ؟

تکلیف هواداران احزاب رادیکال چی میشد ؟

انقلاب های رنگی رنگی با انواع جنش هایی نظیر : مخملی و تیارکش و کتان چه میشد ؟

حزب کارگر انگلیس و فرانسه کارش به کجا میرسید ؟

امریکا مجلس سنایی داشت ؟

روسیه رو که دیگه نگو ...! 

طفلکی ویاشیسلاو خدا بیامرز را دیگر به خاطر چه خدا بیامرز میکردیم؟

نه خدایی اگر کوکتل مولوتوف نبود این زبان بسته رو کی خدابیامرزی میگفت ؟!

لابد میگید , جنگ نبود , چریک ها نبودن , بچه های کوه دانشگاه و زبون درازشون نبود , چهار شنبه سوری که بود !

نه دیگه جانم , دنیا بدون عدد , شنبه و یه شنبه و هفت شنبه حالیش نمیشه که ! 

اصلا یه سوال تخصصی : استاد 007 میگفت اندر رشته های محترمه و شخیص پزشکی انگشت ها را با عدد نام می گذارند . شصت هر دست میشود یک (اگر توی خواب و بیداری درست شنیده باشم !!!) خب اون وقت که عدد نبود پزشک ها چه میکردند ؟

 

 

 

پ ن : میروم پیش نفس خاله اش . میگن اسمش رو بذاریم مبینا , من زیاد موافق نیستم . 

پ ن : آئورت خاله اش روز به روز داره بیشتر به حال میاد . برکت وجودش تمام خونه رو پرکرده . 

پ ن : در مورد پست بالا , باید ذهنم رو پرت میکردم . هجویات بالا بهترین راه حل منطقی از نظر یه ذهن دیوانه بود . 

پ ن : رب یارتون . 


ارسال شده در تاریخ : جمعه 17 آبان 1392برچسب:, :: 19:36 :: توسط : دیوانه ی عصیانگر

 

عمری دگر بباید بعد از وفات ما را 

                                بعد وفات او را ....

 

در ره وصال ات , چه چنگ ها که سرانگشت جان را نخراشید...            ُُُ 

در ره وصال ات , چه جرم ها که بی حکم نفـس قصاص در بر نداشت ...

در ره وصال ات , چه خمیرهای جان که بی گداختن , پخته نشد ...

 

 

چه جای تعجب است , انجا که بعد از تو  , کوه هایی که راه میرفتند را دیدم که با جهد تمام برسر راه من سکنی می کردند .


ارسال شده در تاریخ : جمعه 17 آبان 1392برچسب:, :: 19:8 :: توسط : دیوانه ی عصیانگر

دلم ناشکیبا تر از تمام لحظات که پا به پای من فشرده شد و باز هم فشرده شد،  تاب سرنوشت ام را هول می دهد. 

یاد کودک افتادم : تو مرا ده تا هول بده،  بعد نوبت توست. .. 

بیست سال است که مرا هول می دهد. 


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 16 آبان 1392برچسب:, :: 21:18 :: توسط : دیوانه ی عصیانگر

درباره وبلاگ
عصیان می کنم به جبران خاموشی پدرانم هذیان می گویم به تاوان استدلال های پوسیده پدرانم و قربانی می کنم به ازای بوسه ای از خدایم .
نويسندگان

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 15
بازدید ماه : 115
بازدید کل : 67846
تعداد مطالب : 56
تعداد نظرات : 119
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


"عصیان می کنم به جبران خاموشی پدرانم.هذیات می گویم به تاوان استدلال های پوسیده ی پدرانم وقربانی می کنم به ازای بوسه ای از خدایم."
 
 
 
Parvin Moghri

Create Your Badge