(تهران شهر بزرگ و پرشور ، اما بی روح . دو شبه هر شب میرم هفت حوض . چندتا دوست نوازنده پیدا کردم . آدمای عجیبین . برای پول میزنن . درحالی که با یه ماشین کروکی میان ! درکشون برام سخته ، همون طور که من برای اونا سختم . خلاصه که اونا به من میخندن من به اونا . شب آخر در این شهرفرنگ ... دلم براش تنگ میشه ، برای تهران بزرگ و مردم بی روحش . برای دغل بازی ها و دزدی های این شهر ، برای دست فروش های با کلاسش که اگه به چهرشون نگاه نکنی تو کف لهجه غلیط تهرونیشون میمونی . دلم برای تهران تنگ میشه ،شهر ایست بازرسی وسط خوشی های اوشان و فشم ! ای تهران ، تهران بزرگ و ایستگاه های متروی پیچ در پیچش ! که میخوای بری داخلشون باید برای سرازیری قبر صلوات بفرستی ! ت ه ر ا ن !
پ.ن امشب فقط یه قلیون تمباکو آتیش میکنیم ، تمباکو مصری ، سعی کنین درصورت فلزی بودن سرقلیون با فاصله ی بیشتر از ته آن تنباکو را قرار دهید .
پ.ن تهران منو یاد جنگل میندازه !!! برای آدم های ماجراجو غایت آرزوهاست
نظرات شما عزیزان:
SAMAN 
ساعت3:34---12 دی 1391
سلام دختر دیوانه مشهدی . منم سامان اتفاقی وارد وب لاگت شدم. شناختی؟ همونی که با هم تو ایمش چت می کردیم. باورت نمیشه داشتم تونت دنبال یک عکس باستانی می گشتم که دیدم رفتم تو یکی از وبلاگ های خودم . که قبلا ایجادش کرده بودم. و دیگه آپش نمی کردم و بکلی از یاد برده بودمش رفتم نظرهای یکی از پست ها رو خوندم . دیدم تو نظر گذاشتی . خاطرهای گذاشته برام زنده شد. آهان اسمت هم یادم اومد پروین.
به هر حال امید وارم موفق و هیشه شاد باشی دوست خوبم. آدرس وب لاگ رو که بعضی وقت ها آپش می کنم میزارم . خو شحال می شم سری بزنی . بعید می دونم . شاید توهم دیگه این وب لاگت رو فراموش کردی .